عشق اختیاری نیست...
دچارتانشوی،عشق رانمی فهمی
توهیچ ازمن واین ماجرا نمی فهمی
رفیق،نسبت من می رسدبه مجنون،آه
وعشق سهم من است وشمانمی فهمی
بدون آن که بفهمم شدم دچارعشق
توخنده می کنی اما،مرانمی فهمی
خیال می کنی آیاکه من پشیمانم؟
خیال می کنی آیا، مرانمی فهمی؟
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
خیال توبه ندارم،چرانمیفهمی؟
ز عشق گفتم، ها .... حاضرم به تکرارش
بگو که حرف مراتاکجانمی فهمی!
وحرف آخرمن:عشق،اختیاری نیست
دچارتا نشوی،عشق رانمی فهمی